زور و عشق پارت ۱۱
بچه ها از این به بعد هر شب پارتی ۲ قسمت میزارم و بهتون قول میدم
از زبان هنابدو بدو از در پشتی که هیچ نگهبانی نبود رفتم اه لعنت بهش اونجاهم نگهبان گزاشته
اره یسسسس بغل گلخونه ی تهیونگ تهیونگ یه پاشگاه داشت بهتره برم اونجا از زیر زمین بهتره
از زبان نگهبانا
اقا هنا خانوم فرار کرده هرچی گشتیم پیداش نکردیم
تهیونگ
غوضیاااااا اون موقع که روم ابمیوه ریخت چه گوهی میخوردید هااااا پیدلش کنید وگرنه میکشمتون
چشم قربان(مثل اینکه نمیدونستن هنا تو باشگاهه )
( هنا نمیدونست که تهیونگ هر موقع اعصبانی میشه میره باشگاه )
از زبان هنا
رو صندلی که اونجا بود نشستم اییی خدا دارم جر میخورم از خنده یعنی نفهمیدن من اینجام آییی خسته شدم خوابم میاد داشتم میخوابیدم که در باز شد سریع رفتم پشت کیسه بوکس از گوشه نگاه کردم تهیونگ بود داشت دستکش بوکسش رو میپوشید که گفتم +وایییی نه الان میاد
#وای اگر این دختره رو پیدا نکنم همه رو میکشم الان فقط میتونم حرسمو سر کیسه بوکس خالی کنم
از زبان هنا
دیگه تسلیمم جایی نبود که قایم شم رفتم بیرون
+تهیونگ!
# تو دیگه کی هستی؟
+هنا ام
چشاش درشت شد و با قدم های محکم و تند و اصبانی میومد سمتم
#کجا بودی این کصخلا از صبح نمیتونن پیداد کنن
+اینجا بودم دیگه
# یخ نکردی از صبح اینجا؟ ها؟
+چرا خیلی سردمه
# روپوشش رو انداخت رو کتفم
+تهیونگ
# ها ؟
+ میشه تو زیر زمین نخوابم؟
از زبان هنابدو بدو از در پشتی که هیچ نگهبانی نبود رفتم اه لعنت بهش اونجاهم نگهبان گزاشته
اره یسسسس بغل گلخونه ی تهیونگ تهیونگ یه پاشگاه داشت بهتره برم اونجا از زیر زمین بهتره
از زبان نگهبانا
اقا هنا خانوم فرار کرده هرچی گشتیم پیداش نکردیم
تهیونگ
غوضیاااااا اون موقع که روم ابمیوه ریخت چه گوهی میخوردید هااااا پیدلش کنید وگرنه میکشمتون
چشم قربان(مثل اینکه نمیدونستن هنا تو باشگاهه )
( هنا نمیدونست که تهیونگ هر موقع اعصبانی میشه میره باشگاه )
از زبان هنا
رو صندلی که اونجا بود نشستم اییی خدا دارم جر میخورم از خنده یعنی نفهمیدن من اینجام آییی خسته شدم خوابم میاد داشتم میخوابیدم که در باز شد سریع رفتم پشت کیسه بوکس از گوشه نگاه کردم تهیونگ بود داشت دستکش بوکسش رو میپوشید که گفتم +وایییی نه الان میاد
#وای اگر این دختره رو پیدا نکنم همه رو میکشم الان فقط میتونم حرسمو سر کیسه بوکس خالی کنم
از زبان هنا
دیگه تسلیمم جایی نبود که قایم شم رفتم بیرون
+تهیونگ!
# تو دیگه کی هستی؟
+هنا ام
چشاش درشت شد و با قدم های محکم و تند و اصبانی میومد سمتم
#کجا بودی این کصخلا از صبح نمیتونن پیداد کنن
+اینجا بودم دیگه
# یخ نکردی از صبح اینجا؟ ها؟
+چرا خیلی سردمه
# روپوشش رو انداخت رو کتفم
+تهیونگ
# ها ؟
+ میشه تو زیر زمین نخوابم؟
- ۱۰۸
- ۱۶ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط